کد خبر : 8891
تاریخ انتشار : جمعه ۱۳ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۵

تشکل‌های حوزه معلولیت؛ شریک و بازوی بهزیستی  در سرکوب حقوق معلولان

تشکل‌های حوزه معلولیت که می‌بایست پرچم‌دار حقوق و مطالبات معلولان در ایران باشند،
امروز خود به یکی از عوامل اصلی سکوت و انفعال در برابر مشکلات این قشر تبدیل شده‌اند.
این تشکل‌ها به جای همراهی با معلولان و حمایت از خواسته‌های آنها، به مجریان سیاست‌های بهزیستی بدل شده‌اند.
در حالی که وظیفه داشتند اعتراضات و تجمعات مسالمت‌آمیز را سازماندهی و رهبری کنند، حتی از حمایت ظاهری از این تجمعات خودداری می‌کنند.
این سکوت و انفعال، به دلایلی همچون منافع مادی و سیاسی و حفظ جایگاه و صندلی‌هایشان است.
تشکل‌هایی که می‌توانستند پیشگام مبارزه با تبعیض و نابرابری‌ها باشند، تنها به شرکت در جلسات دولتی بسنده کرده‌اند و در بهترین حالت، نقدهای سطحی و بی‌اثر به مسئولان وارد می‌کنند.
دولت نیز با این تشکل‌ها تعاملی ندارد و این بی‌تفاوتی دوطرفه، به ضرر مستقیم معلولان تمام شده است.
درحالی‌که این تشکل‌ها می‌توانستند از درآمدهای خود برای استخدام وکیل و دفاع از حقوق معلولان در دادگاه‌ها استفاده کنند، اما ترجیح می‌دهند به سکوت و انفعال خود ادامه دهند.
شفافیت مالی نیز حلقه گمشده‌ای تشکل‌های حوزه معلولیت است زیرا هیچ پاسخ مشخصی درباره درآمدهای این تشکل‌ها از محل املاک، خیرین کمک‌های دولتی و شهرداری و نحوه هزینه‌کرد این منابع وجود ندارد.
معلوم نیست این مبالغ هنگفت در چه اموری صرف می‌شود و چه نقشی در بهبود وضعیت معلولان ایفا می‌کند.
این عدم شفافیت و نبود پاسخگویی، نشان از فاصله عمیق این تشکل‌ها با وظایف اصلی‌شان و خیانتی به آرمان‌ها و حقوق معلولان دارد.
فقدان عملکرد مؤثر و مسئولیت‌پذیری تشکل‌های حوزه معلولیت عواقب جدی و عمیقی برای جامعه افراد دارای معلولیت به همراه داشته و دارد.
این عواقب شامل موارد زیر است:
1. عدم دفاع حقوقی و سیاسی از معلولان: یکی از مهم‌ترین وظایف این تشکل‌ها، دفاع از حقوق قانونی معلولان و پیگیری اصلاحات سیاستی است.
اما عدم حضور مؤثر این نهادها باعث شده که بسیاری از حقوق معلولان در محاکم قضایی و در برابر نهادهای دولتی نادیده گرفته شود.
حتی در مواقعی که قانون‌هایی نظیر قانون حمایت از حقوق معلولان و قانون تصویب کنوانسیون بین‌المللی حقوق افراد دارای معلولیت، تصویب شده، اجرای مؤثر آنها به دلیل نبود پیگیری فعال به تأخیر افتاده است.
2. عدم آگاهی‌رسانی و حمایت در برابر تبعیض‌ها: معلولان اغلب با تبعیض‌های گسترده در حوزه‌های معیشت، اشتغال، آموزش، توانبخشی، بهداشت و درمان، مسکن، و دسترسی به امکانات روبرو هستند.
این تشکل‌ها باید با آگاهی‌رسانی عمومی و افزایش فشار اجتماعی، راه را برای بهبود شرایط باز می‌کردند.
اما با انفعال و سکوت، اجازه داده‌اند که این تبعیض‌ها ادامه یابد.
3. نداشتن صدای مشترک و منسجم: یکی از وظایف اساسی تشکل‌ها، ایجاد صدای منسجم و مشترک برای بیان مشکلات و مطالبات است.
اما با فقدان این نقش، معلولان از یک نماینده واقعی و قدرتمند در سطح ملی محروم شده‌اند. این منجر به از بین رفتن همبستگی و ضعف در مبارزه برای حقوق خودشان شده است.
4. محرومیت از منابع و خدمات لازم: با نبود شفافیت مالی در تشکل‌ها، معلولان از خدماتی که باید توسط این تشکل‌ها فراهم شود، محروم می‌شوند.
این خدمات می‌توانند شامل کمک‌های مالی، آموزشی، مشاوره حقوقی و دیگر حمایت‌ها باشند که عملاً به دلیل عدم تخصیص صحیح منابع به دست معلولان نمی‌رسد. .
5. انزوا و بی‌صدایی اجتماعی: تشکل‌ها می‌توانستند از تریبون‌های اجتماعی و رسانه‌ای برای مطرح کردن مشکلات معلولان استفاده کنند، اما سکوت و انفعال آنها منجر به نادیده گرفته شدن این افراد و انزوای بیشتر اجتماعی آنها شده است.
در این فضا، معلولان نه تنها صدای خود را ندارند، بلکه در بسیاری از موارد با بی‌توجهی و بی‌اعتنایی مسئولان روبرو می‌شوند.
در نتیجه، بی‌عملی و ناکارآمدی این تشکل‌ها به گسترش مشکلات معلولان، بی‌صدایی آنها در جامعه و عدم تغییر در سیاست‌های حمایتی منجر شده است.
می‌توان گفت تشکل‌های حوزه معلولیت در وضعیت فعلی معلولان کشور، به نوعی شریک و بازوی پنهان بهزیستی در سرکوب حقوق افراد دارای معلولیت شده‌اند.
و این شراکت از طریق انفعال و همراهی با سیاست‌های بهزیستی  به جای مبارزه برای حقوقق معلولان، شکل گرفته است.