آموزش و پرورش
مزبان حبیبی
آفتابه لگن هفت دست
میدانید چرا نسبت تعداد نیروهای ستاد وزارت آموزش و پرورش ایران به تعداد معلمانِ درحال تدریس، بیش از ۹۰ برابر میانگین جهانی است!؟
یک دلیل را بخوانید: شاید باورتون نشه اما یک ستاد توی وزارت آموزش و پرورش هست با کلی حقوقبگیر تا پیشرفتها رو روایت کنند!
به این ستاد میگویند ستاد روایت پیشرفتهای وزارت آموزش و پرورش و لابد چندین پرسنل و یک رئیس هم داره این ستاد کذایی! كه اولین بار است چنین عنوانی را مي شنويم!
خدا میداند چند ستاد و قرارگاه و جبهه و … توی این وزارتخانه بیخاصیت هست که ما حتی اسمش را هم نشنیدهایم.
اما یک تحلیل آماری درباره فربه بودن ستاد و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش با هدف اثبات یک پارادوکس در آموزش و پرورش: کمبود معلم و نیروی مازاد کمبود شدید نیروی انسانیِ حوزه آموزش در وزارت آموزش و پرورش طی چند سال آینده، مهمترین و حساسترین چالشی است که میتواند موجب از هم پاشیدن نظام آموزشی کشور شود.
وزارت آموزش و پرورش از یک سو با کمبود حدود ۲۰۰ هزار نفر معلم مواجه است و از سوی دیگر باید هزینه نگهداری بیش از ۳۰۰ هزار نیروی مازاد در بخش غیر آموزشی را تحمل کند، فربه بودن بدنه غیر آموزشی وزارت (پشتیبانی)، استخدام و به کارگیری معلمان جدید را تقریبا غیرممکن کرده است.
با توجه به بازنشستگی حدود ۴۰۰ هزار نفر معلم طی پنج سال آینده، آموزش و پرورش با یک ابرچالش در تأمین نیروی انسانی رو به رو خواهد شد.
پنج دسته نیروی مازادِ قابل انتقال به حوزه آموزش و معلمی در وزارت آموزش و پرورش وجود دارد:
دسته اول: نیروهای ستاد وزارت.
دسته دوم: نیروهای آموزشی در دستگاههای غیرآموزشیِ وابسته به وزارت.
دسته سوم: فرهنگیان مامور به دستگاههای خارج از وزارت که قصد بازگشت هم ندارند. دسته چهارم: نیروهای ادارات کل که مشاغلی موازی دارند.
پنجم: پرسنلی شاغل در ادارات که از نظر ساختاری به آموزش و پرورش تحمیل شدهاند. تعداد معلمان شاغل به تدریس حدود ۵۰۴ هزار نفر، تعداد مدیران حدود ۱۰۵ هزار نفر، حدود ۴۰ هزار نفر یا کمی بیشتر که در مدارس مشغولند.
در مجموع حدود ۳۷۵ هزار نفر در پستها و مشاغل غیر آموزشیِ وزارت آموزش و پرورش حقوق میگیرند.
در حالی که از نظر استاندارهای جهانی، این تعداد باید کمی بیش از ۱۰ هزار نفر باشد. این آمار ممکن است دقیق نباشد چون در سایتهای مختلف وزارت، آمار مختلفی نوشته شده است.
برخی مشاغل که امکان تجمیع، ادغام و حتی حذف آنها وجود دارد به قرار زیر است:
پژوهش سراها
پژوهشکدهها
دار القرآنها
دانشگاه فرهنگیان
گروههای آموزشی
کارشناسیهای موازی دستگاههای وابسته تعداد پرسنل شاغل در این موارد، کاملا مشخص نیست اما تعداد افراد بسیاری را میتوان ادغام یا حذف نمود.
در کشور ۶۷۰ اداره و منطقه آموزشی وجود دارد که تعداد آنها بیش از ده برابر استانداردهای بین المللی است
یعنی بیش از ۶۰۰ اداره را میتوان بدون هیچ لطمهای به حوزه آموزش حذف کرد، با حذف این ادارات بیش از ۳۰ هزار نیروی قابل تبدیل به آموزش گر در اختیار وزارت خواهد بود.
در کشور تعداد ۵۵۹,۲۴۳ کلاس درس و تعداد ۱۰۷,۱۷۱ مدرسه وجود دارد که میانگین ۵.۲۱ کلاس درس برای هر مدرسه عددی بسیار پایین است چون این عدد در آمار بینالمللی بیش از ده کلاس در هر مدرسه است یعنی بیش از نیمی از مدارس قابل ادغام هستند که با ادغام حدود ۲۵ هزار مدرسه، بیش از ۷۵ هزار نیروی اجرایی مازاد خواهیم داشت که میتوان آنها را به حوزه آموزش در کلاسهای درس منتقل نمود.
توجه داشته باشیم که حدود ۳۰ هزار مدرسه توسط مدیر آموزگار اداره میشود.
در یکی از استانها تعداد ۱۲۰۰ مدرسه یک کلاسه وجود دارد که فقط یک نفر معلم هست که وظایف مدیر را هم عهدهدار است، اگر این مدارس حذف شده و دانشآموزان در مدارس شبانهروزی آموزش ببینند، هزینه شبانهروزی شدن این دانشآموزان، حداقل پنجاه درصد از هزینه نگهداری ان مدارس کمتر است.
در برخی از آمار، صحبت از حدود ۴۰ هزار نفر فرهنگی مامور در دستگاههای دیگر است که هیچگونه ارتباط کاری و خدمت با آموزش و پرورش ندارند اما در آمار حقوق بگیران این وزارت محاسبه میشوند مانند استانداریها، فرمانداریها، شهرداریها و سایر دستگاهها. وزارت آموزش و پرورش باید تکلیف این پرسنل را روشن کند، یا به حوزه آموزش برگشته یا ارتباط مالی آنها قطع شود.
از انقلاب آموزشی در حوزه نیروی انسانی، گریزی نیست و لذا هر روز تاخیر در این مورد، به آموزش در کشور لطمههای بسیاری وارد خواهد کرد که جبران آن تقریبا غیرممکن خواهد بود. تقریبا در تمام استانداردهای جهانی، اوضاع آموزش در کشور قابل دفاع نیست.