کد خبر : 3858
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۰:۱۸

حال با این توصیفات، باید دنبال جواب این سوال باشیم که چه گفته ایم یا چه کرده ایم که جناب ضرغامی را خوش آمده است.

حکایت خان و عزت
جعفر محمدی
نقل است که نوازنده ای در دهی حاضر شد. صدای ساز و آواز می آمد. گفتند به مناسبت ختنه سوران پسر خان جشنی مهیاست. وارد شد و از خان رخصت خواست و عجیب نواخت. خان را خوش آمد و گفت بعد از مراسم کیسه ای گندم در اختیارش بگذارند. نوازنده این را که شنید به وجد آمد و تا آخر مجلس نواخت و هر چه در توان داشت دریغ نکرد. آخر مجلس خسته و کوفته برای دریافت صله خود که مراجعه کرد خان انکار کرد. اعتراض که کرد؛ جواب این بود که تو ساز زدی ما خوشمان آمد، گفتیم کلامی بگوییم که خوشت بیاید. حالا حکایت جناب عزت خان ضرغامی است که در سفر چندساعته خود به زنجان فرموده اند، سبزه میدان قرار است به بازار جهانی صنایع دستی تبدیل شود. ایرادی به این جمله نیست؛ جز این که به نظر من اول باید در مفهوم «جهان» اندکی عمیق شویم. برای این کار می توانیم از نزدیک ترین فروشگاه لوازم التحریری که می شناسیم یک عدد کره زمین بخریم. از همان ها که می چرخد . بنشینیم با آرامش، سر فرصت و باحوصله نگاهش کنیم. بعد به این فکر کنیم که کشور عزیز ما ایران، فقط به لحاظ جغرافیایی کجای این کره خاکی است. خوب که در وسعت و پیچیدگی های ربع مسکون مداقه کردیم، بعد جایگاه زنجان و منطقه سبزه میدان را با دقت مورد ارزیابی قرار دهیم. از این مقدمات که با موفقیت عبور کردیم باید متغیرهای دیگری چون مسیرهای عمده گردشگری در دنیا با زیرمتغیرهایی چون میزان ورود و ماندگاری گردشگر در ایران و زنجان را در نظر بگیریم و مولفه هایی چون اقتصاد بین المللی صنایع دستی و رقبای جهانی و منطقه ای مثل چین و هند و ترکیه را در تحلیل خود وارد کنیم. اگر بخواهیم فقط اندکی دیگر عمیق تر بیندیشیم، می توانیم به تحریم ها و محدودیت های فروش و صادرات و واردات و انتقال ارز و نقص قوانین و فیلترینگ اینترنت و اف ای تی اف و … هم توجه داشته باشیم که همه و همه در تبدیل سبزه میدان به یک بازار جهانی دخیل هستند. حوصله این همه حساب و کتاب از عهده ما خارج است؟! سیاه نمایی می کنم و قدرت اراده ایرانی را نمی شناسم؟! امید مردم را به یاس مبدل می کنم؟! بسیار خوب. اصلا بیایید مساله را ساده کرده و همه این ها را کنار بگذاریم و طرح سبزه میدانی را که خیال می کنیم ناف دنیاست و خورشید بر دور آن می چرخد را با نمونه های مشابه وطنی مثل میدان نقش جهان اصفهان مقایسه کنیم؛ میدانی که قدمت چندصدساله دارد و با بناهای تاریخی منحصربه فردی همچون عالی قاپو و مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله و …. احاطه شده که هر کدام برای کشاندن لشکری از گردشگران داخلی و خارجی کفایت می کند.
حالا شما بفرمائید سبزه میدان زیبای ما چه دارد که باقی مناطق ندارد. بدیهی ترین شرط برنامه ریزی برای رسیدن به یک هدف این است که ببینیم آیا سنخیتی بین داشته ها (منابع به معنای عام) و آمال و آرزوهای (اهداف ترسیم شده) ما وجود دارد یا خیر؟ آیا به جا نیست حال که می دانیم رسیدن به هدف مد نظر جناب وزیر در حد مقدورات ما نیست، اندکی از تخیل صرف دست برداشته و اهداف معقول تری (مثل تبدیل سبزه میدان به قطب صنایع دستی شمال غرب کشور) که خود هدف بسیار بزرگی است، ترسیم کنیم و مدام به خود و دیگران متذکر شویم که برنامه ریزی با خیال پردازی تفاوت دارد. این جاست که یک زخم فرهنگی کهنه سر باز می کند. این که مدام دنبال اهداف دست نیافتنی هستیم. دوست داریم همه چیز را در ابعاد جهانی و اگر نشد در حد خاورمیانه باد کنیم. یاد گذشته ها بخیر. همین ایراد فرهنگی را در بحث احداث پل امام حسین (ع) هم داشتیم. مدیران وقت چنان پروپاگاندایی در ساخت و افتتاح این پل ایجاد کرده بودند و چنان از واژه های «اولین» و «بزرگترین» مثل نقل و نبات استفاده می کردند انگار نه انگار که تا همین تهران فقط 4 ساعت فاصله داریم و خیلی از همین زنجانی ها هر هفته به تهران سفر می کنند و هر دفعه با پل های جدیدالاحداثی مواجه می شوند که پل خیام در مقایسه با آن ها، چیزی به شمار نمی رود. حال با این توصیفات، باید دنبال جواب این سوال باشیم که چه گفته ایم یا چه کرده ایم که جناب ضرغامی را خوش آمده است.